معنی غنچه وار - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غنچه وار
غنچه وار
- غنچه وار
- بسان غنچه. مانند غنچه:
نگیرد هیچکس در دامن محشر گریبانت
اگر دامان خود را جمع سازی غنچه وار اینجا.
صائب تبریزی
لغت نامه دهخدا
غنچه زار
- غنچه زار
- جایی که در آن غنچۀ بسیار روید:
غنچه زاری شده از لخت جگر مژگانم
تا چه آن نخل قد از آن گل رو آرد بار.
درویش واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
غنچه خواب
- غنچه خواب
- کسی که به سبب نبودن پوشش دست پای خود را جمع کرده بخوابد، بچه لوند، رند خراباتی
فرهنگ لغت هوشیار