جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غرنبان

غرنبان

غرنبان
غرنبنده، در حال غرنبیدن. رجوع به غرنبیدن شود
لغت نامه دهخدا

غرنگان

غرنگان
غرنگ کننده، در حال غرنگیدن. رجوع به غرنگ شود
لغت نامه دهخدا

غرابان

غرابان
دو غراب. تندی پایین سرین متصل بالای ران یا استخوان باریک پائین استخوان تنک. (از منتهی الارب). دو انتهای ورکین پائین که پشت قسمتهای فوقانی ران قرار دارند، و گفته اند دو استخوان باریک پائین تر ازفراشه است. (از اقرب الموارد). رجوع به غراب شود
لغت نامه دهخدا

غربان

غربان
جَمعِ واژۀ غُراب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ابن مالک در این بیت همه جموع غراب را آورده است:
بالغرب اجمع غراباً ثم اغربه
و اغرب و غرابین و غربان.
(دائره المعارف فرید وجدی)
لغت نامه دهخدا

غربان

غربان
تثنیۀ غرب، مقدم و مؤخر چشم. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به غرب شود
لغت نامه دهخدا