معنی ستبری - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ستبری
ستبری
- ستبری
- سطبری و گندگی. (آنندراج). کثافه. (بحر الجواهر). ستبرنای:
چو یک پیل از ستبری و بلندی
بمقدار دو پیلش زورمندی.
نظامی.
رجوع به سطبری شود
لغت نامه دهخدا
سابری
- سابری
- پارسی تازی گشته شاپوری: گونه ای جامه ابریشمین گرانمایه، زره ریز بافت، گیاه نازک و نیکو، بهترین گونه خرما نوعی جامه ابریشمین تنک و گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار