معنی ردیء
ردیء
بالاپوش
بد، تباه، فاسد
تصویر ردیء
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ردیء
ردیء
ردیء
پست و فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
ردیف
ردیف
رده
فرهنگ واژه فارسی سره
بدیء
بدیء
آغاز، آفریده، کارنو
فرهنگ لغت هوشیار
ربیء
ربیء
ربیئه دیده بان دیده بان لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
ردیم
ردیم
کهن جامه
فرهنگ لغت هوشیار
ردیف
ردیف
صف، قطار، راسته، رده
فرهنگ لغت هوشیار
ردیغ
ردیغ
افتاده، نادان گول، ناتوان سست
فرهنگ لغت هوشیار
ردیع
ردیع
بر زمین افتاده، کرکم رنگ (کرکم زعفران)، تیر افتاده از پیکان
فرهنگ لغت هوشیار
ردیس
ردیس
سنگ انداز، دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار