دُرُستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دَست، دُرُست کِردار، صَحیحُ العَمَل، برای مِثال خواهی که رستگار شوی راست کار باش / تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲ - ۶۸۰)
عمل راستکار، درستکاری، دیانت، تدین، درستی: گر امید تو رستگاری بود در آن کوش تا راستکاری بود، دقیقی، راست کاری پیشه کرده ست از برای آنکه نیست در قیامت هیچکس جز راستکاران رستگار، انوری، چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد، نظامی، نیک دانید کانچه می گویم راستکاری و راستی جویم، نظامی، اندرین رسته راستکاری کن تا در آن رسته رستگار شوی، سعدی، تسدید، راستکاری، (منتهی الارب)، و رجوع به راستکار شود