جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خشم آلود

خشم آلود

خشم آلود
غضبناک. خشمناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج). خشمگین. غضب آلود. مغضب. (یادداشت بخط مؤلف) : روباهان را زهره نباشد از شیر خشم آلود. (تاریخ بیهقی).
قلاده نیم گسل گشت و شیر خشم آلود.
اثیرالدین اخسیکتی.
وحشی تیزچنگ خشم آلود
کز دم آتشین برآرد دود.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خشم آلود

خشم آلود
خشمگین، خشمناک، خشم آمیز، خشم آگین، عصبانی، عصبی، غضبناک، غضب آلود، قهرآلود
متضاد: مهرآلود
فرهنگ واژه مترادف متضاد

خشم آلودی

خشم آلودی
خشمناکی. عصبانیت. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خشم آلوده

خشم آلوده
خشمناک. غضبناک. خشم آلود. (یادداشت بخط مؤلف) (از ناظم الاطباء) : یکی از پسران هرون الرشید پیش پدر آمد خشم آلوده که فلان سرهنگ زاده مرا دشنام مادر داد. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا

خیم آلود

خیم آلود
آلوده به خیم، قی آلود، (یادداشت مؤلف)، چرکدار، چرک، کثافت دار، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

اخم آلود

اخم آلود
چهره ای که اخم و چین و آژنگ بر آنست آلوده به اخم و در هم کشیدگی
اخم آلود
فرهنگ لغت هوشیار