چراغی که بامیدحصول مقصود بر آستان اولیاء سوزند. (آنندراج). چراغ نذری. چراغی که برای روا شدن حاجتی یا پس از برآورده شدن مرادی بر مزاری روشن کنند. چراغی که صاحب نذر در حرم ائمه یا بر مزار اولیا روشن کند: فتح ازخدا بخواه وگرنه تمام عمر همچون چراغ نذر بهر آستانه باش. شانی تکلو (از آنندراج). تامهربان شود دل بی رحم کافرش هر دم چراغ نذر به بتخانه سوختم. عالی (از آنندراج)
کنایه از حیات و زندگی. - چراغ عمر کسی خاموش شدن، کنایه است از دم درکشیدن و مردن. - شتاب داشتن چراغ عمر، کنایه از زودگذر بودن عمر. زود سپری شدن عمر و دیر نپاییدن زندگی است: کدام کار دل از برق جلوۀ تو برآمد چراغ عمر کسی اینقدر شتاب ندارد. شیخ العارفین (ازآنندراج). مؤلف آنندراج ذیل ’چراغ شتاب ندارد’ شعر بالا را مثال آورده و مینویسد: ’درین بیت حضرت شیخ العارفین، بعضی از محققین میفرمایند که چراغ شتاب ندارد و طرفه عبارتی است، چراغ عمر کسی اینقدر زودسوز نیست، می باید و میتواند ’چراغ عمر کسی’ منادی بود بحذف حرف ندا، درین صورت شتاب ندارد و بمعنی شتاب بیجا و بی حساب خواهد بود، لیکن معشوق را عمر کسی گویند نه ’چراغ عمر کسی’، چنانکه بر محاوره دان ظاهر است معهذا هم اعتراض سابق دفع نمیشود - انتهی. ولی ظاهراً بر مضمون و مفهوم این شعر اعتراضی وارد نیست، زیرا مقصود شاعر و معنای شعر کاملاً واضح و روشن است و شاعر میگوید: از برق جلوۀ تو کار دل برنیامد و چراغ عمر هیچکس چنین شتابنده و زودگذر نیست. بدیهی است هم چنانکه معشوق را ’عمر’ میتوان گفت ’چراغ عمر’ گفتن نیز ایرادی ندارد و شاعر معشوق را مخاطب ساخته میگوید: راست است که تو چراغ عمرمنی، اما چراغ عمر هیچکس چنین شتاب ندارد و بشتاب نمیگذرد و از جلوۀ تو که چون برق شتابان و گریزان است هیچیک از کارها و مرادهای دل برنمیآید و حاصل نمیگردد