جدول جو
جدول جو

معنی پیچ خوردگی

پیچ خوردگی
حالت و چگونگی پیچ خورده
تصویری از پیچ خوردگی
تصویر پیچ خوردگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیچ خوردگی

پیچ خوردگی

پیچ خوردگی
حالت و چگونگی پیچ خورده. رجوع به پیچ خورده شود
لغت نامه دهخدا

چین خوردگی

چین خوردگی
عمل چین خوردن، تحول و تغییر شکلی که در شکل طبقات زمین بر اثر فشار های جانبی و جنبشهای کوهزایی حاصل میشود و نتیجه اش تشکیل پستیها و بلندیها و وا ریختگی و عدم نظم طبقات قبلی است
فرهنگ لغت هوشیار

چین خوردگی

چین خوردگی
چروک داشتن و ناهموار بودن سطح چیزی، در علم زمین شناسی ناهمواری هایی که در اثر فشار و تغییرات طبیعی در سطح زمین به وجود آمده است
چین خوردگی
فرهنگ فارسی عمید

غاچ خوردگی

غاچ خوردگی
ترکیدگی. کافتگی. کفتگی. شکافتگی. کافتیدگی. شکاف. ترک. تراک
لغت نامه دهخدا

پیچ خوردن

پیچ خوردن
پیچیدن (دست وپا روده و مانندآن) خمیدگی پیدا آمدن در چیزی، گردیدنمنحرف شدن: از سر کوچه پیچ خورد دیگر او را ندیدم، تاب برداشتن کج شدن (چوب میله آهنی و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار