معنی پوزش گر
- پوزش گر
- عذرخواه، خواهش گر، شفیع
واژههای مرتبط با پوزش گر
پوزش گر
- پوزش گر
- عذر خواه، شفیع خواهشگر
پوزش گری
- پوزش گری
- عمل پوزش گر اعتذار، خواهشگری شفاعت
پوزش گری
- پوزش گری
- اعتذار، خواهش گری، شفاعت
پوزش گری
- پوزش گری
- عمل پوزشگر. اعتذار، خواهشگری. شفاعت
پوزشگر
- پوزشگر
- شفیع. عذرخواه. خواهشگر:
چو بشنید پرویز پوزشگران
برانگیخت از هر سویی، مهتران
بنزد پدر تا ببخشد گناه
نبرد دم و گوش اسپ سیاه.
فردوسی.
گه گرفتن بت صد هزار کودک و مرد
بدو شدندی فریادخواه و پوزشگر.
فرخی
پژوهش گر
- پژوهش گر
- پژوهش کننده
کوزه گر
- کوزه گر
- کسی که کاسه و کوزۀ گلی می سازد
کوزه گر
- کوزه گر
- کسی که کوزه سازد
نوازش گر
- نوازش گر
- نوازش کننده، نوازنده
