معنی پژوهان - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پژوهان
پژوهان
- پژوهان
- صفت فاعلی بیان حالت. در حال پژوهیدن. جویان
لغت نامه دهخدا
پروهان
- پروهان
- آشکارا. ظاهر:
زو پشت روزگار قوی گشت و این سخن
در روی روزگار بگوئیم پروهان.
اثیرالدین اخسیکتی
لغت نامه دهخدا
پژهان
- پژهان
- پزهان. آرزو. خواهش دل. آرزوی نیکیهای دیگران بی بریده شدن از او. غبطه. ظاهراً این صورت مصحف پُردهان (بمل ء فیه) است. رجوع به پروهان شود
لغت نامه دهخدا