جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پری وار

پری وار

پری وار
مانند پری. چون پری. پریوش:
یکی خوی و لطفی پریوار داشت
یکی روی در روی دیوار داشت.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

پری دار

پری دار
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
فرهنگ لغت هوشیار

پری دار

پری دار
کسی که جن داشته باشد، جن زده، دیوانه، مجنون، دختری که پری افسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد، برای مِثال چون پری داران درخت گل همی لرزد به باد / چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران - ۸۳)
پری دار
فرهنگ فارسی عمید

پری دار

پری دار
جن زده، دختری که واسطه بین پری افسا و جن قرار می گیرید
پری دار
فرهنگ فارسی معین

پریسوار

پریسوار
قسمی زورق باریک و طویل که در رودها بکار برند
لغت نامه دهخدا

پری جان

پری جان
مرکب از پری + جان (واژه محبت آمیز در خطاب به اشخاص، به معنی عزیز)
پری جان
فرهنگ نامهای ایرانی