معنی بیدار ماندن - فرهنگ فارسی عمید
معنی بیدار ماندن
بیدار ماندن
نخوابیدن، به خواب نرفتن
تصویر بیدار ماندن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بیدار ماندن
بیدار ماندن
بیدار ماندن
بخواب نرفتن. نخفتن: اکراء، بیدار ماندن در بندگی خداوند جل شأنه. (منتهی الارب). تغار، بیدار ماندن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پایدار ماندن
پایدار ماندن
باقی ماندن. بر قرار ماندن. ثابت ماندن: نماند کسی در جهان پایدار همه نام نیکو بود یادگار. فردوسی. شما را خماند همان روزگار نماند خماننده هم پایدار. فردوسی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.