معنی بی فرهنگ - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بی فرهنگ
بی فرهنگ
- بی فرهنگ
- مُرَکَّب اَز: بی + فرهنگ، ناپرهیخته. بی عقل و بی تمیز. (ناظم الاطباء) :
مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ
معادیان تو نافرخند و نافرزان.
بهرامی.
لغت نامه دهخدا
بی فرهنگ
- بی فرهنگ
- بربر، بی ادب، بی نزاکت، نافرهیخته، نامتمدن، وحشی
متضاد: فرهیخته، بافرهنگ، متمدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد