معنی بی شکیب - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بی شکیب
بی شکیب
- بی شکیب
- مُرَکَّب اَز: بی + شکیب، بی صبر و بی قرار. (آنندراج)، بی تحمل. بی صبر. (ناظم الاطباء)، رجوع به شکیب شود
لغت نامه دهخدا
بی شکیبی
- بی شکیبی
- بی صبری. بی قراری. ناشکیبایی، بی ضر. بی گزند. بی آزار. (یادداشت مؤلف). رجوع به ضرر شود
لغت نامه دهخدا
بی شکی
- بی شکی
- حالت و کیفیت بی شک. یقین. عدم تردید. رجوع به بی شک شود، بی قید. لاابالی، رند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بی نصیب
- بی نصیب
- تهی بدانست خضر از سر آگهی - که اسکندر از چشمه ماند تهی این واژه از تهی جداست
فرهنگ لغت هوشیار