معنی اسکیزنده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اسکیزنده
اسکیزنده
- اسکیزنده
- نعت فاعلی از اسکیزیدن. سکیزنده. آلیزنده. جفته افکن
لغت نامه دهخدا
سکیزنده
- سکیزنده
- اسب و استر جهنده و لگداندازنده. (برهان)
لغت نامه دهخدا
اسکیزیدن
- اسکیزیدن
- برجستن، جست و خیز کردن، آلیز زدن، جفتک انداختن چهارپایان
فرهنگ فارسی عمید