جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با همه ساله

همه ساله

همه ساله
هرساله: همه ساله بزیارت مشهد میرود، مربوط بهر سال. آنچه که هر سال انجام گیرد. یا برات همه ساله. براتی که هرسال بهمان منبع مشخص واحد ازعایدات حواله گرددوارزش آن بسیاربود. از آن کم ارزتر یکساله بود یعنی براتی که سالیانه تجدید میگشت (صفویه)
فرهنگ لغت هوشیار

همه کاره

همه کاره
کسی که هر کاری از او برآید، آنکه به هر کاری احاطه داشته باشد، هرکاره، کنایه از صاحب نفوذ
همه کاره
فرهنگ فارسی عمید

همه کاره

همه کاره
کسی که هرکاری ازدست او برآید، کسی که در هر کار مداخله کند
همه کاره
فرهنگ لغت هوشیار

همه کاره

همه کاره
کسی که همه کاری از دست او برآید، کسی که در هر کاری مداخله کند
همه کاره
فرهنگ فارسی معین

هشت ساله

هشت ساله
آنکه هشت سال عمر کرده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

همه کاره

همه کاره
آنکه از عهدۀ هر کاری برآید یا همه کارها به دست او باشد. مقتدر. بانفوذ، کسی که همه کارهای مربوط به دیگری را انجام دهد: فلان کس همه کارۀ وزیر است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

هم ناله

هم ناله
آنکه با دیگری نالد. (یادداشت مؤلف). روضه خوانها می گویند: خواهر، با زهرا همناله شو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا