جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کافر دل

کافر دل

کافر دل
سیاه دل بی ایمان، بیرحم ستمگر: (مال بدست کردم تا تو کافر دل پشتواره بندی و ببری) (کلیله و دمنه)
کافر دل
فرهنگ لغت هوشیار

کافر دلی

کافر دلی
سیاه دلی بی ایمانی، بیرحمی ستمگری، بی انصافی: (از او تا جان اگر فرقی کنم کافر دلی باشد من آنگه جای او دانم که جان را جای او دارم) (خاقانی)
کافر دلی
فرهنگ لغت هوشیار

کافردل

کافردل
سیه دل. دل سیاه. بیرحم. سنگدل: مال بدست کردم تا تو کافردل پشتواره بندی و ببری. (کلیله و دمنه).
آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد
در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر.
سعدی.
تو کافردل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو.
حافظ.
خون ما خوردند این کافردلان
ای مسلمانان چه درمان الغیاث.
حافظ
لغت نامه دهخدا

صافی دل

صافی دل
پاک دل، ساده دل، بی کینه، صاف و روشن، برای مِثال طریق صدق بیاموز از آب صافی دل / به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن (حافظ - ۱۰۲۰)
صافی دل
فرهنگ فارسی عمید

کافور دم

کافور دم
کافوربار کافور بیز، برف بار (ابر) : (کافور و پیل اینک بهم پیل دمان کافور دم کافور هندی بر شکم بر دفع گرما ریخته) (خاقانی)
کافور دم
فرهنگ لغت هوشیار

کافر کش

کافر کش
آنکه کافران را بکشد قاتل کافران: (شاه در بر گرفت زاهد را شیر کافر کش مجاهد را) (نظامی)
کافر کش
فرهنگ لغت هوشیار

صافی دل

صافی دل
ساده دل. صافی ضمیر. روشن دل. بی کینه. بی حقد، صاف. صافی. روشن:
طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
براستی طلب آزادگی ز سرو چمن.
حافظ
لغت نامه دهخدا