معنی قال و مقال
- قال و مقال
- قال مقال، گفتگو، هیاهو
واژههای مرتبط با قال و مقال
قال و مقال
- قال و مقال
- گفتگو. هیاهو:
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو.
حافظ
تال و مال
- تال و مال
- پراکنده، زیر و زبر
قیل و قال
- قیل و قال
- گفتگو، مباحثه، جنجال، سر و صدا
قال و قیل
- قال و قیل
- گفتگوی مردم، گفتگوی درهم و برهم،
برای مِثال از قال و قیل مدرسه حالی دلم گرفت / یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم (حافظ - ۷۰۲)
تال و مال
- تال و مال
- تار و مار، پریشان، پراکنده، از هم پاشیده، زیر و زبر شده، نیست و نابود
برای مِثال تهمتن به زاولستان است و زال / شود کار ایران همه تال و مال (فردوسی - ۳/۱۴۳)
قیل و قال
- قیل و قال
- گفت و شنید، مباحثه
قیل و قال
- قیل و قال
- گفت و شنید، مباحثه، سر و صدا، جنجال
تال و مال
- تال و مال
- از اتباع است. (برهان) (ناظم الاطباء). تار و مار. (فرهنگ خطی کتاب خانه دهخدا) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). مبدل تار و مار. (حاشیۀ برهان چ معین ج 1 ص 462). ریزه ریزه. (برهان) (ناظم الاطباء). ریز ریز. (شرفنامۀ منیری). تال مال، از هم ریخته و پاشیده. (برهان) (ناظم الاطباء) ، زیر و زبر. (فرهنگ جهانگیری) ، متفرق. (برهان) (فرهنگ خطی کتاب خانه دهخدا) (شرفنامۀ منیری) (ناظم الاطباء). پریشان. (برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ خطی کتاب خانه دهخدا) :
ضد و خصم و حاسد تو باد دایم مار و مور
مال و ملک دشمن تو باد دایم تال و مال.
(مؤلف شرفنامۀ منیری).
بیشتر با لفظ کردن و شدن مستعمل است. به همه معانی. رجوع به تارمار و تار و مار و تال مال و تال و مال شدن شود
قال و قیل
- قال و قیل
- گفتگو. (مهذب الاسماء). هیاهو. سر و صدا: اگر میخواهد که از اینهمه قال و قیل برهد و طمع جهانیان از ولایت وی بریده گردد چرا بنام سلطان خطبه نکند. (تاریخ بیهقی).
شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی
در قال پادشاهان قیلی مگر نباشد.
ساوجی