جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فعلگی

فعلگی

فعلگی
مزدوری، بیگاری کار بی مزد فعله بودن مزدوری کارگری، کارگری بدون اجرت و مزد. توضیح در تداول بسکون عین استعمال شود و آن غلط است
فرهنگ لغت هوشیار

فعلگی

فعلگی
عمل فعله. عملگی. (یادداشت مؤلف). کارگری. فعله بودن. مزدوری، کارگری بدون اجرت و مزد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فعله شود
لغت نامه دهخدا

فعلی

فعلی
پویه ای، کنونی منسوب به فعل مربوط به فعل، کنونی: کارهای فعلی
فعلی
فرهنگ لغت هوشیار

فعلی

فعلی
منسوب به فعل. (فرهنگ فارسی معین) ، کنونی. (یادداشت مؤلف) ، مقابل انفعالی. (یادداشت مؤلف) ، بالفعل. مقابل بالقوه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا