معنی فاخته گون - فرهنگ فارسی عمید
معنی فاخته گون
فاخته گون
به رنگ فاخته، خاکی رنگ، برای مثال فاخته فریادکنان صبحگاه / فاخته گون کرده فلک را به آه (نظامی۱ - ۲۹)
تصویر فاخته گون
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فاخته گون
فاخته گون
فاخته گون
برنگ فاخته. خاکستری: چو شد ز نم زدن ابرهای فاخته گون درخت باغ چو طاوس جلوگی خرم. سوزنی. ریخته آسمان فاخته گون از هوا فاخته، ز فاخته خون. نظامی. فاخته فریادکنان صبحگاه فاخته گون کرده فلک را به آه. نظامی
لغت نامه دهخدا
فاخته طوق
فاخته طوق
کوکو چنبر آنچه او را طوقی مانند فاخته بر گردن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
فاخته طوق
فاخته طوق
آنچه او را طوقی چون فاخته بر گردن باشد: فاخته طوقی شترلفجی غضنفرگردنی خرسری غژغاومویی اعوری عیاره ای. سوزنی
لغت نامه دهخدا
فاخته رو
فاخته رو
آنچه مانند فاخته راه رود: کبک وش آن باز کبوترنمای فاخته رو گشت به فرّ همای. نظامی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.