غافل وار غافل وار چون غافل. مانند غافل. غافل گونه: از برای تو فخ نهند و تو غافل وار روزگار می بری. (سندبادنامه ص 325) لغت نامه دهخدا
غافل گیر غافل گیر ناگهانی و بی خبرغافل گیر شدن: کنایه از به طور ناگهانی و بی خبر در حالتی پیش بینی نشده قرار گرفتن فرهنگ فارسی عمید
کاهل وار کاهل وار کاهلانه. چون کاهلان: تا باران قوی تر شده کاهل وار برخاستند. (تاریخ بیهقی) لغت نامه دهخدا
وال وار وال وار مانند ماهی وال همچون بال: (ماهی وال است طمع دور دار زود بدم درکشدت وال وار)، (منسوب به ناصرخسرو) توضیح باید دانست که ماهی (وال) نمیتواند انسان را ببلعد ظاهرا گوینده با نهنگ (تمساح) اشتباه کرده فرهنگ لغت هوشیار
غول وار غول وار مانند غول، بسان دیو، رجوع به غول شود: شبی تاریک نور از ماه برده فلک را غول وار از راه برده، نظامی لغت نامه دهخدا