سریعالهضم. (ناظم الاطباء). خوشگوار. گوارا: نگویم می لعل شیرین گوار که زهر از کف دست او نوش بود. سعدی. تیغ جفا گر زنی ضرب تو آسایش است روی ترش گر کنی ضرب تو شیرین گوار. سعدی. من آن سرچشمۀ شیرین گوارم که آب زندگانی نام دارم. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج)
صفت و حالت شیرین گو، خوش بیانی، شیرینی سخنی، (از یادداشت مؤلف) : در مجلس ملوک هندوستان سخنوری و شیرین گویی می کردند، (حبیب السیر چ سنگی ج 3 ص 155)، رجوع به شیرین گو و شیرین سخنی شود