جدول جو
جدول جو

معنی سپهر شناس

سپهر شناس
منجم، ستاره شناس، کاهن، برای مثال شنیده ام من و بسیار کس شنیدستند / هم از سپهرشناس و هم از ستاره شمر (امیرمعزی - ۲۵۷)
تصویری از سپهر شناس
تصویر سپهر شناس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سپهر شناس

سپهرشناس

سپهرشناس
کنایه از منجم و کاهن. (آنندراج) :
شنیده ام من بسیار کس شنیدستند
هم از سپهرشناس و هم از ستاره شمر.
که گر کسی بفلک برشود ز روی زمین
ستارگان همه او را شوند فرمان بر.
میرمعزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گوهر شناس

گوهر شناس
شناسنده گوهر جواهرشناس جواهری: گهر گرچه افتد بکف بی سپاس. گرامی بود نزد گوهر شناس. (اسدی)، صراف سخن سخن شناس: بزرگوارا، گوهرشناس اهل سخن تویی و برتو سزد عرضه دادن گوهر. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

سکه شناس

سکه شناس
دانگشناس آنکه مسکوک اصیل را از از مسکوک تقلبی تشخیص دهد، پول پرست
فرهنگ لغت هوشیار

گهر شناس

گهر شناس
شناسنده گوهر جواهرشناس جواهری: گهر گرچه افتد بکف بی سپاس. گرامی بود نزد گوهر شناس. (اسدی)، صراف سخن سخن شناس: بزرگوارا، گوهرشناس اهل سخن تویی و برتو سزد عرضه دادن گوهر. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار

سکه شناس

سکه شناس
سکه شناسنده. آنکه مسکوک اصیل را از مسکوک تقلبی تشخیص دهد، پول پرست. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا