جدول جو
جدول جو

معنی زر

زر
فلز طلا
سفیدموی، زال، برای مثال همی نوبهار آید و تیرماه / جهان گاه برنا بود گاه زر (دقیقی - ۱۰۲)
زر جعفری: زر خالص منسوب به جعفر برمکی، زر خالص، زر بی غش، برای مثال گویند پیش از جعفر زر قلب سکه می زدند و چون او به وزارت رسید دستور داد از زر خالص سکه بزنند، گر همه زرّ جعفری دارد / مرد بی توشه برنگیرد گام (سعدی - ۱۱۵)
زر خشک: طلای خالص، زر بی غش
زر دست افشار: طلای خالص، زری که در دست گیرند و مانند موم بفشارند که پادشاهان ساسانی از آن گوی زرین ساخته بودند و به دست می گرفتند، برای مثال ملک را زرّ دست افشار در مشت / کز افشردن برون می شد از انگشت (نظامی۸ - ۳۰۹)
زر مشت افشار: طلای خالص، زری که در دست گیرند و مانند موم بفشارند که پادشاهان ساسانی از آن گوی زرین ساخته بودند و به دست می گرفتند، زر دست افشار
زر ده پنجی: طلا که نیمی از آن فلز دیگر باشد، مسکوک که فقط پنج دهم آن زر خالص باشد
زر ده دهی: زر بی غش، مسکوک که تمام آن زر خالص باشد
زر رکنی: زر مسکوک، منسوب به رکن الدولۀ دیلمی، زر خالص
زر سرخ: زر مسکوک، زر خالص
زر شش سری: زر خالص تمام عیار
زر طلی: زر خالص، برای مثال وجود مردم دانا مثال زرّ طلی ست / به هر کجا که رود قدروقیمتش دانند (سعدی - ۱۲۰)
زر طلا: زر خالص، زر طلی
زر مغربی: زر خالص منسوب به کشور مغرب در شمال افریقا
تصویری از زر
تصویر زر
فرهنگ فارسی عمید