جدول جو
جدول جو

معنی زاغ نول

زاغ نول
منقار زاغ، تیر نوک تیز، وسیلۀ آهنی سرکج و دسته دار که با آن زمین را بکنند. در جنگ هم به کار می رفته
تصویری از زاغ نول
تصویر زاغ نول
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زاغ نول

زاغ نول

زاغ نول
آلتی باشد آهنی و سرکج و دسته دار که بدان زمین کنند و در جنگ نیز بکار برند، (برهان قاطع)، تبر سرتیز باریک نول مانند نول زاغ که بدان جنگ کنندو گاهی نیز زمین کنند، (آنندراج)، سلاح آهنی مثل تبرسرکج دسته دار باریک نوک، (غیاث اللغات) :
مگو کین زاغ نولان در کمین اند
که مرغان دلم عنقانشین اند،
امیرخسرو،
نیستم زاغ که بر جیفه بود نول گشا
زاغ نولم که سر کیسه گشاید نولم،
میرالهی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

زاغنول

زاغنول
آلتی است آهنین سر کج و دسته دار که بدان زمین کنند و در قدیم در جنگ نیز بکار میبردند
فرهنگ لغت هوشیار

زاغنول

زاغنول
آلتی است آهنی، سر کج و دسته دار که با آن زمین را بکنند
زاغنول
فرهنگ فارسی معین

زاغ فعل

زاغ فعل
زاغروش سیه دل بد کردار آنکه رفتار زاغ دارد، بد فعل بد کردار
زاغ فعل
فرهنگ لغت هوشیار

زاغ فعل

زاغ فعل
آنکه رفتارزاغ دارد، مجازاً، بدفعل:
از آن زاغ فعلان گه شبروی
ز صف کلنگان فزون آمدیم.
خاقانی.
و رجوع به زاغ رو و زاغ شود
لغت نامه دهخدا

زاغ دل

زاغ دل
سیاه دل، سخت دل، برای مِثال زاغ دلان را نفس شوم ده / مغز غلیواژ و سر بوم ده (امیرخسرو - لغتنامه - زاغ دل)
زاغ دل
فرهنگ فارسی عمید