جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با راست عهد

راست عهد

راست عهد
درست پیمان. صادق الوعد. که عهد استوار دارد. که در مقام عهد و پیمان راستی و امانت نشان دهد:
سخنگوی و دلیر و خوب کردار
امین و راست عهد و راست گفتار.
نظامی.
و رجوع به راست پیمان و درست پیمان شود
لغت نامه دهخدا

راست وعده

راست وعده
صادق الوعد. راست عهد. راست پیمان. درست پیمان. کسی که قول و وعده اش راست باشد:
آن لفظ وعده یی بُد و دانم که راست است
زیرا که راست وعده بود مرد و کج وعید.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

راست بود

راست بود
وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست، (انجمن آرا) (آنندراج)، ذات باری تعالی و واجب الوجود، (ناظم الاطباء)، موجود حقیقی را گویند که ذات باری تعالی باشد جل جلاله، (برهان)، این کلمه از لغات دساتیری است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به فرهنگ دساتیر ص 246 شود
لغت نامه دهخدا

سست عهد

سست عهد
بی وفا. که زود پیمان بگسلد:
سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد
سست عهدان ارادت بملامت برمند.
سعدی.
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را.
سعدی
لغت نامه دهخدا

راست قد

راست قد
راست قامت. سهی قد. راست بالا. کسی که قامت راست و مستقیم دارد: متمئل، مرد دراز و راست قد. (منتهی الارب). رجوع به راست قامت شود
لغت نامه دهخدا