خم خوردن خم خوردن فریب خوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : خم زلف تو خورده ام از آن رو شانه وش می کشم خلال بر مو. طالب آملی (از آنندراج) لغت نامه دهخدا
غم خوردن غم خوردن کنایه از غصه خوردن، اندوه خوردن، برای مِثال هر آن کس که فرزند را غم نخورد / دگر کس غمش خورد و بدنام کرد (سعدی۱ - ۱۶۵)، غمی کز پِیَش شادمانی بَری / بِه از شادیی کز پسش غم خوری (سعدی - ۱۸۸) فرهنگ فارسی عمید
خشم خوردن خشم خوردن غیظ خود را فروبردن. کظم غیظ کردن. عصبانیت خود را فرونشاندن: از راستی تو خشم خوری دانم بر بام چشم سخت بود آژخ. کسائی مروزی لغت نامه دهخدا