معنی پرستندگی
- پرستندگی
- بندگی، عبادت، خدمتکاری
واژههای مرتبط با پرستندگی
پرستندگی
- پرستندگی
- عبادت عبودیت، خدمت خدمتکاری خادمی
پرستندگی
- پرستندگی
- پرستش، عبودیت، خدمت، خدمتکاری
پرستندگی
- پرستندگی
- عبادت. عبودیت، خدمت. خادمی. خدمتکاری:
نباید ز شاهان پرستندگی
نجوید کس از تاجور بندگی.
فردوسی
پرسندگی
- پرسندگی
- حالت و چگونگی پرسنده
پرسندگی
- پرسندگی
- حالت و چگونگی پرسنده
پراکندگی
- پراکندگی
- تفرقه
فرستادگی
- فرستادگی
- رسالت
پراکندگی
- پراکندگی
- پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار
پر گندگی
- پر گندگی
- پراکندگی
