معنی به سرآمدن
- به سرآمدن
- سرآمدن، به انتها رسیدن
واژههای مرتبط با به سرآمدن
به سر آمدن
- به سر آمدن
- تمام شدن
به سر شدن
- به سر شدن
- آخر شدن، بپایان آمدن، بسر رسیدن
بر سر آمدن
- بر سر آمدن
- غلبه یافتن پیروز شدن، زیادتی یافتن رجحان یافتن
به سر شدن
- به سر شدن
- به سر رسیدن، به پایان رسیدن
بر سر آمدن
- بر سر آمدن
- برتری یافتن، پیروزی یافتن، غلبه یافتن، افزونی یافتن
بر سر آمدن
- بر سر آمدن
- غلبه یافتن، پیروز شدن، به پایان رسیدن، برتری یافتن
به سر شدن
- به سر شدن
- به پایان رسیدن، تمام شدن
در سرآمدن
- در سرآمدن
- سقوط کردن، دچار دردسر شدن
بهم برآمدن
- بهم برآمدن
- کنایه از در غضب شدن. (برهان) (انجمن آرا) (از غیاث) (از رشیدی). خشم گرفتن. (آنندراج). غضبناک شدن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).