برداشتگی برداشتگی حالت و چگونگی برداشته. حاصل مصدر است از برداشتن. رجوع به برداشتن و برداشته شود لغت نامه دهخدا
برساختگی برساختگی آمادگی. آرایش. خودآرایی: هرچه پرسیش ز رعنایی و برساختگی عربی وار جوابم دهد آن ماه عرب. سنایی. لغت نامه دهخدا
فرخجستگی فرخجستگی مبارکی. فرخی. خجستگی. میمنت. (یادداشت به خط مؤلف) : ارجو که فرخی بود و فرخجستگی و ایزد به کار ملک مر او را بود معین. فرخی. رجوع به فرخجسته و خجستگی شود لغت نامه دهخدا