معنی بر پا کردن
بر پا کردن
به پا داشتن، دایر کردن
تصویر بر پا کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بر پا کردن
بر پا کردن
بر پا کردن
Erect
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بر پا کردن
بر پا کردن
возводить
دیکشنری فارسی به روسی
بر پا کردن
بر پا کردن
errichten
دیکشنری فارسی به آلمانی
بر پا کردن
بر پا کردن
зводити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بر پا کردن
بر پا کردن
wznosić
دیکشنری فارسی به لهستانی
بر پا کردن
بر پا کردن
建立
دیکشنری فارسی به چینی
بر پا کردن
بر پا کردن
erguer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بر پا کردن
بر پا کردن
erigere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بر پا کردن
بر پا کردن
erigir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی