معنی بدقیافه
بدقیافه
بدشکل، بدهیکل، بداندام
تصویر بدقیافه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بدقیافه
بدقیافه
بدقیافه
بدشکل
فرهنگ لغت هوشیار
بد قیافه
بد قیافه
بد گل هودر آنکه دارای قیافه ای زشت باشد بد صورت بد گل کریه المنظر
فرهنگ لغت هوشیار
قیافه
قیافه
چهره، ریخت، رخسار
فرهنگ واژه فارسی سره
قیافه
قیافه
صورت، هیکل و اندام شخص
فرهنگ فارسی عمید
قیافه
قیافه
مجموعه اندام و هیکل شخص، چهره، سیما
فرهنگ لغت هوشیار
قیافه
قیافه
اثرشناسی، شکل، صورت، اندام شخص
فرهنگ فارسی معین
قیافه
قیافه
چهره، رخ، رخسار، رو، سیما، صورت، لقا، وجنه، هیئت، ژست
فرهنگ واژه مترادف متضاد