جدول جو
جدول جو

معنی باز پس ماندن

باز پس ماندن
عقب ماندن، دنبال ماندن
تصویری از باز پس ماندن
تصویر باز پس ماندن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باز پس ماندن

بازپس ماندن

بازپس ماندن
عقب ماندن. دنبال ماندن. تأخر:
که چون شیرین ز خسرو بازپس ماند
دلش در بند و جانش در هوس ماند.
نظامی.
شتابنده تر و هم علوی خرام
ازو بازپس مانده هفتاد گام.
نظامی، عتاب. معاتبت. نکوهش. تعزیز، واپس گرفتن چیزی. (غیاث اللغات) (آنندراج). استرداد. پس گرفتن آنچه نا برجا از کسی اخذ شده باشد. (قاموس کتاب مقدس). مطالبه، طلب و جستجو. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، اصلاح خطایی که نسبت بدیگری معمول شده. (قاموس کتاب مقدس) ، سؤال و پرسش، جواب. پاسخ، پی بینی. پژوهش. تفحص. (ناظم الاطباء).
- روز بازخواست، روز محشر است که از اعمال سؤال میشود. (شعوری ج 1 ورق 152). روز شمار. یوم الحساب. یوم الدین. یوم التغابن. قیامت. روز محشر. ساعه. روز رستخیز. (ناظم الاطباء) :
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما.
حافظ
لغت نامه دهخدا

بازپس مانده

بازپس مانده
عقب مانده. بدنبال مانده. باقی. ج، بازپس ماندگان. باقین. عقب ماندگان. بدنبال ماندگان:
وزین بازپس ماندگان قبائل
بجز غمر غمرالردائی نبینم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

بازپس راندن

بازپس راندن
بعقب راندن:
ز اشرار مشتی بازپس، رانده بکین او نفس
پیکانْش چون پر مگس، در چشم اشرار آمده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا