معنی هفت صد - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با هفت صد
هفت جد
هفت جد
اسلاف انسان تا هفت مرتبه. مقابل هفت پشت. رجوع به هفت پشت شود
لغت نامه دهخدا
هفت رصد
هفت رصد
هفت اقلیم. (برهان). هفت خاک. هفت ده. رجوع به این مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا
هفتصد
هفتصد
نادرست نویسی هفستد عددی اصلی معادل هفت بارصد (700) پانصد بعلاوه دویست
فرهنگ لغت هوشیار
هفتصد
هفتصد
هفت برابر صد. هفت مرتبه صد تا. نمایندۀ آن در حساب جُمَّل ’ذ’ (منقوط) است
لغت نامه دهخدا
هفت مرد
هفت مرد
هفت دسته مردان خدا، برای مِثال گردنکش هفت چرخ گردان / محراب دعای هفت مردان (نظامی۳ - ۳۶۹) ، اصحاب کهف، هفت تنان، حضرت محمد و خلفای راشدین و حسنین
فرهنگ فارسی عمید
هفت خط
هفت خط
شخص متقلب و حقه باز، هفت اقلیم، خطوط جام جم، هفت خط جام هفت خط جام: خطوط جام جم، برای مِثال هفت خط داشت جام جمشیدی / هر یکی در صفا چو آیینه ی جور و بغداد و بصره و ازرق / اشک و کاسه گر و فرودینه
فرهنگ فارسی عمید
هفت سر
هفت سر
آنکه یا آنچه دارای هفت سر (راس) باشد، یا اژدهای هفت سر. اژدهایاساطیری، جهان: (جهان چون یکی هفت سراژدهاست کسی نیست کزچنگ ونابش رهاست) (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.