جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هرول

هرول

هرول
بنگرید به هراول واحدی ازقواعی نظامی که درمقدم قشون حرکت کند برای هدایت وحفاظت آن
فرهنگ لغت هوشیار

هرول

هرول
دانه ای است مانند ماش و او را ملک خوانند. (برهان). در فرهنگ های دیگر و از جمله فرهنگ رشیدی ’هروی’ با یاء به این معنی آمده است. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به هروی شود
لغت نامه دهخدا

هروی

هروی
از مردم هرات، تهیه شده در هرات، لهجۀ فارسی رایج در هرات
هروی
فرهنگ فارسی عمید

هرکول

هرکول
مرد قوی، پهلوان، در علم نجوم از صورت های فلکی نیم کرۀ شمالی، الجاثی علی رکبتیه
هرکول
فرهنگ فارسی عمید

هروهل

هروهل
کنجدی که روغن آن را گرفته باشند، کنجاره، کنجواره، تفالۀ کنجد
هروهل
فرهنگ فارسی عمید

قرول

قرول
دیدبانی که در برج و باروی اطراف شهر و جاده ها بمراقبت پردازد، سربازی که در محلی بکشیک پردازد نگاهبان مستحفظ پاسدار، میر کشاری که صید را از دور ببیند و تشخیص دهد، فوجی که از پیش رود مقدمه طلایع طلایه جلودار یا پیش قراول
فرهنگ لغت هوشیار