معنی وغوغ وغوغ صدای سگ، صدای قورباغه، برای مثال ای دهن بازکرده ابله وار / سخنان گفته همچو وغوغ چغز (نجیبی - شاعران بی دیوان - ۶۳۱) تصویر وغوغ فرهنگ فارسی عمید
وغوغ وغوغ آواز بانگ وزغ. (فرهنگ اسدی). آواز وزغ یعنی غوک. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) : ای دهن بازکرده ابله وار سخنان گفته همچو وغوغ جغز. نجیبی (از لغت نامۀ اسدی). ، آواز سگ. (یادداشت مرحوم دهخدا) لغت نامه دهخدا
وروغ وروغ آروغ، باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، بادِ گَلو، روغ، آجَل، وارُغ، رَچُک، رَجغَک، رُغتیرگی، کدورت، برای مِثال بیا ساقی آن آب آتش فروغ / که از دل برد زنگ و از جان وروغ (فخرالدین اسعد- مجمع الفرس - وروغ) فرهنگ فارسی عمید
وغول وغول درآمدن در چیزی و نمایان شدن یا دور شدن و رفتن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، در میان درخت پنهان شدن. (از اقرب الموارد) (تاج المصادر) لغت نامه دهخدا
ولوغ ولوغ ولغ (وَ / وُ) . وَلَغان. آب خوردن سگ به اطراف زبان ازظرف یا درکردن زبان خود را در آن و جنبانیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به ولغ و ولغان شود لغت نامه دهخدا
وشوغ وشوغ وشوع. دارویی که در دهان ریزند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وَشوع شود لغت نامه دهخدا