معنی نیک منظر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نیک منظر
نیک منظر
نیک منظر
خوب رو. جمیل. (آنندراج). خوب صورت. خوش نما. (ناظم الاطباء). زیبا. زیباروی: ای بسا نیک منظرا که هنر منظرش را سزای مخبر نیست. عنصری
لغت نامه دهخدا
نیکومنظر
نیکومنظر
دیداری. منظری. منظرانی: طریر، مرد نیکومنظر و دیداری. (یادداشت مؤلف). خوش سیما. نیکولقا: هم میر نیکومنظری هم شاه نیکومخبری بر منظر و بر مخبر تو آفرین باد آفرین. فرخی
لغت نامه دهخدا
نیک منظری
نیک منظری
خوب روئی. نیک منظر بودن: او را نظیر نبود در نیک مخبری او را شبیه نبود در نیک منظری. فرخی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.