معنی نمک خواری - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نمک خواری
نمک خواری
- نمک خواری
- نان و نمک دیگری را خوردن، باهم نان و نمک خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
نمک خواری
- نمک خواری
- نان و نمک دیگری را خوردن. (فرهنگ فارسی معین). نمک خوارگی. نمک پروردگی، با هم نان و نمک خوردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نمک خواره
- نمک خواره
- کسی که نان و نمک دیگری را خورده، دو یا چند تن که با هم نان و نمک خورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
نمک خوارگی
- نمک خوارگی
- عمل نمک خواره: حق نمک خوارگی را باید ادا کرد
فرهنگ لغت هوشیار
نمک خواره
- نمک خواره
- نمک خوار. نمک پرورده. که نمک کسی را خورد و از نعمت او متنعم شود:
چه شورش فکندند در انجمن
نمک خوارگان نمکدان شکن.
قدسی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نمک خوارگی
- نمک خوارگی
- عمل نمک خواره. (فرهنگ فارسی معین). نمک خواره بودن. نمک پروردگی، ممالحت. با هم نان و نمک خوردن، وفاداری. شکرگزاری. حق گزاری. حق شناسی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نمک خوار
- نمک خوار
- آنکه نان و نمک کسی را خورده باشد کسی که نان و نمک دیگری را خورده، دو یا چند تن که با هم نان و نمک خورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار