معنی مقرو - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مقرو
مقرو
- مقرو
- خوانده شده و خوانا و قابل خواندن. مقرؤ. (ناظم الاطباء). آنچه خوانده شود. مقروء. مَقْری ّ. (از اقرب الموارد). خوانا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
میرو
- میرو
- از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
مهرو
- مهرو
- ماهرو، آنکه رویی زیبا چون ماه دارد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام چوبین سردار ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی