جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مزاج گیر

مزاجگیر

مزاجگیر
پسندیده و شایسته. مناسب مزاج و موافق طبع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مزاج گویی

مزاج گویی
مطابق طبع و مزاج هر کس سخن گفتن و کسی را از خود نرنجاندن، خوشامدگویی
مزاج گویی
فرهنگ فارسی عمید

خراج گیر

خراج گیر
عَشّار. باژبان. (یادداشت بخط مؤلف). آنکه خراج گیرد. آنکه اخذ خراج کند
لغت نامه دهخدا

مزاج گوی

مزاج گوی
مزاج گو. کسی که موافق مزاج کسی سخن گوید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنایه از خوشامدگوی باشد. (برهان). خوش آمدگوی. (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء). متملق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که بر حسب مزاج مخاطب حرف زند
لغت نامه دهخدا

مزده گیر

مزده گیر
مزدگیرنده. گیرندۀ مزد. (ناظم الاطباء). به اجرت گیرندۀ کسی. (آنندراج). رجوع به مزده شود
لغت نامه دهخدا

ماه گیر

ماه گیر
ماه گیرنده، گیرندۀ ماه، که ماه را بتواند گرفت، که ماه را گرفتار و اسیر تواند کرد:
گر او را کمندی بود ماه گیر
مرا هم کمندی بود شاه گیر،
نظامی
لغت نامه دهخدا