جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مایلزم

مایلزم

مایلزم
کلمه فعل هرآنچه لازم باشد و چیزهای لازم و واجب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مالزم

مالزم
مأخوذ از تازی، مایلزم و هرآنچه لازم و واجب باشد. (ناظم الاطباء) (از جانسون)
لغت نامه دهخدا

مستلزم

مستلزم
لازم شمرده شده چیزی را، لزوم خواهنده و لازم گیرنده
مستلزم
فرهنگ لغت هوشیار

مألوم

مألوم
غمگین و ملول و مغموم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

مستلزم

مستلزم
نعت فاعلی از استلزام. لازم شمرنده چیزی را. (از اقرب الموارد). لزوم خواهنده و لازم گیرنده. (آنندراج). رجوع به استلزام شود، تقاضاکننده و طلب کننده و درخواست کننده. (ناظم الاطباء). خواهنده. خواهان: این نقشه مستلزم کوشش بسیار است. این کار مستلزم فلان کار است. این معنی مستلزم آن است که.، موجب و مسبب، برآورنده و حاصل کننده، پیداکننده، سبب و جهت و علت و باعث. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مالایلزم

مالایلزم
آنچه لازم نیست. آنچه ضروری نیست: لزوم مالایلزم. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به لزوم مالایلزم شود
لغت نامه دهخدا