جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کوب خورده

کوب خورده

کوب خورده
مقروع: اما فروشدگی میان علت درنگ هوای کوب خورده بود در جرم، ضرب خورده مضروب
فرهنگ لغت هوشیار

کوب خورده

کوب خورده
مقروع. (فرهنگ فارسی معین) : اما فروشدگی میان، علت درنگ هوای کوب خورده بود در جرم... (مصنفات بابا افضل از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کوب شود، ضرب خورده. مضروب. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کوب شود
لغت نامه دهخدا

کوب خوردن

کوب خوردن
کوفته شدن. مقروع گشتن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کوب شود، ضرب خوردن. کتک خوردن. (فرهنگ فارسی معین) :
ز بس که حاسد تو کوب خورد چون انگور
همی بجوشد بر خود ز غم به سان عصیر.
رضی الدین نیشابوری.
و رجوع به کوب شود
لغت نامه دهخدا

کاج خورده

کاج خورده
سیلی خورده فقا خورده: (نه چرخ و چرخ ازو کاج خورده در جنبش نه کوه و کوه ازو کوس خورده بر بالا) (انوری انجمن)، پشت داده
کاج خورده
فرهنگ لغت هوشیار

کار خورده

کار خورده
مورد ضربه کارد واقع شده، نفرینی است: (والله من که دیگر از دست شکم کارد خورده این یک وجبی... ذله شده ام)
کار خورده
فرهنگ لغت هوشیار