جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کم پایه

کم مایه

کم مایه
کسی که سرمایۀ اندک دارد، کنایه از آنکه علم و اطلاع کافی ندارد، مقابلِ پرمایه، آنچه مادۀ اصلیش کم باشد مثلاً چای کم مایه
کم مایه
فرهنگ فارسی عمید

کم مایه

کم مایه
کسی که سرمایه اش اندک باشد، آنچه که بهزینه اندک نیازمند باشد: (این مهمانی کم مایه است)، آنچه که مواد اولیه اندک داشته باشد: (آبگوشت کم مایه است)، مقابل پر مایه، قلم مویی که نوک مویین آن کم پشت و بلند باشد و برای قلم گیریها یک نواخت و کشیدن خطوغ بلند بکار رود قلم نیزه یی
کم مایه
فرهنگ لغت هوشیار

هم پایه

هم پایه
هم مرتبه و هم رتبه. (آنندراج) :
هم پایۀ آن سران نگردی
الا به طریق نیک مردی.
نظامی
لغت نامه دهخدا