جدول جو
جدول جو

معنی غلط کاری

غلط کاری
خطاکاری، کار غلط کردن، برای مثال بترس از غلط کاری روزگار / که چون ما بسی را غلط کرد کار (نظامی۵ - ۸۳۲)
تصویری از غلط کاری
تصویر غلط کاری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غلط کاری

غلط کار

غلط کار
اپند غلط کننده خطا کننده، گمراه کننده حیله گر فریبنده
غلط کار
فرهنگ لغت هوشیار

غلطکاری

غلطکاری
در مغلطه انداختن. (آنندراج). فریبندگی. حیله سازی و رنگ آمیزی. (ناظم الاطباء) :
بترس از غلطکاری روزگار
که چون ما بسی را غلط کرد کار.
نظامی (از بهار عجم) (آنندراج).
با من آن یار فارغ از یاری
یا غلط کرد یا غلطکاری.
نظامی.
مرا کار با نغز گفتاری است
همه کار من خود غلطکاری است.
نظامی.
غلطکاری این خیالات نغز
برآورد جوش دلم را به مغز.
نظامی.
، کار غلط کردن. اشتباه کردن. ناراست پیمودن. خطاکاری. نادرستی
لغت نامه دهخدا

سقط کاری

سقط کاری
زمختکاری در ساختمان به کار بردن آجر و سنگ و دیگر مصالح مقابل نازک کاری
فرهنگ لغت هوشیار

غلط گیری

غلط گیری
شغل و عمل غلط گیر، گرفتن غلط در نوشته یا گفتۀ کسی
غلط گیری کردن: تصحیح کردن غلط های متن چاپی
غلط گیری
فرهنگ فارسی عمید