آنچه بوی غالیه دهد. غالیه بو: من وآن جعدموی غالیه بوی من و آن ماهروی حورنژاد. رودکی. تا پدید آیدت امسال خط غالیه بوی غالیه تیره شد و زاهری و عنبر خوار. عماره. کاین ز تبش آبله رویت کند وآن ز نفس غالیه بویت کند. نظامی. ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی تو آب چشمۀ حیوان و خاک غالیه بوئی. سعدی
آنکه غالیه بساید، غالیه ساینده، برای مِثال باد صبح از نسیم نافه گشای / بر سواد بنفشه غالیه سای (نظامی۴ - ۷۱۳)، کنایه از خوش بو، معطر، برای مِثال مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را / که باد غالیه سای است و خاک عنبربوست (حافظ - ۱۳۰)