معنی علاج کردن علاج کردن درمان کردن، چاره کردن، برای مثال به دور لاله دماغ مرا علاج کنید / گر از میانۀ بزم طرب کناره کنم (حافظ - ۷۰۰) تصویر علاج کردن فرهنگ فارسی عمید