بهره، حصه، نصیب، قسمت، واحدی از یک سازمان که کار ویژه ای را بر عهده دارد مثلاً بخش امور مالی، قسمتی از یک کتاب، مقاله، جزوه و مانند آنکه دارای استقلال نسبی است، در ریاضیات تقسیم، قسمتی از یک شهرستان که از چند دهستان تشکیل شود، قسمتی از یک شهر که دارای نوعی همگونی واحد است مثلاً بخش مرفه نشین، در علم زبانشناسی یک واحد صوتی مرکب از یک حرف صدادار و یک یا چند حرف صامت، هجا، سیلاب، پسوند متصل به واژه به معنای بخشنده مثلاً جان بخش، آزادی بخش، بن مضارع بخشیدن، سرنوشت بخش کردن: قسمت کردن، بهره بهره کردن، تقسیم بهره، حصه، نصیب، قسمت، واحدی از یک سازمان که کار ویژه ای را بر عهده دارد مثلاً بخش امور مالی، قسمتی از یک کتاب، مقاله، جزوه و مانندِ آنکه دارای استقلال نسبی است، در ریاضیات تقسیم، قسمتی از یک شهرستان که از چند دهستان تشکیل شود، قسمتی از یک شهر که دارای نوعی همگونی واحد است مثلاً بخش مرفه نشین، در علم زبانشناسی یک واحد صوتی مرکب از یک حرف صدادار و یک یا چند حرف صامت، هجا، سیلاب، پسوند متصل به واژه به معنای بخشنده مثلاً جان بخش، آزادی بخش، بن مضارعِ بخشیدن، سرنوشت بخش کردن: قسمت کردن، بهره بهره کردن، تقسیم