نقل گویی. قصه گوئی. (ناظم الاطباء). قصه پردازی. حکایت سازی. عمل افسانه گوی: همه کارشان شوخی و دلبری گه افسانه گویی گه افسونگری. نظامی. و رجوع به افسانه گو شود
آنکه افسانه ای نقل می کند، گویندۀ افسانه کنایه از کسی که حرف دروغ و باورنکردنی بزند کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لاف، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، مِهذار، هَرزِه دَرای، اَفسانِه پَرداز