معنی ارتجک - فرهنگ فارسی عمید
معنی ارتجک
- ارتجک
- برق آسمانی، رعد و برق، برای مثال شه نشسته به پشت فیل چو ابر / انکره زر چو ارتجک در دست (فریدالدین احول- مجمع الفرس - ارتجک)
تصویر ارتجک
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ارتجک
ارتجک
- ارتجک
- برق. (برهان) (غیاث اللغات) (شعوری) (رشیدی) :
شه نشسته به پشت پیل چو ابر
انگژ زر چو ارتجک در دست.
فریدالدین احول.
رجوع به ابرنجک شود، حمیل انداختن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ارتجا
- ارتجا
- امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا. به ارتجال به بدیهه بی درنگ مرتج در حال
فرهنگ لغت هوشیار
ارتاک
- ارتاک
- نرم خندیدن. (منتهی الارب). تبسم کردن. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا