جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ادرارخوار

ادرارخوار

ادرارخوار
راتبه خوار:
ملک احسان ترا صد چون سحاب ادرارخوار
خرمن فضل ترا صد چون عطارد خوشه چین.
سلمان
لغت نامه دهخدا

مردارخوار

مردارخوار
جانوری که گوشت حیوانات مرده را بخورد، لاشخور
کَرکَس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، وَرکاک، نَسر، دَژکاک، دال، دالمَن، شیرگُنجِشک، لاشخُور، کَلمُرغ
مردارخوار
فرهنگ فارسی عمید

مردارخوار

مردارخوار
رخمه. (تحفۀ حکیم مؤمن). عقاب. (زمخشری). ام جوان. (منتهی الارب). کرکس و زاغ و مانند آن. (آنندراج). انوق. جیفه خور. لش خور. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرغی که مردار می خورد. کرکس. نسر. (ناظم الاطباء). لاشخور. لاشه خور. لاشه خوار. مردارخور:
گر تن بی خون شده ای چون نگار
ایمنی از زحمت مردارخوار.
نظامی (مخزن الاسرار ص 157).
بر درآن جیفه گروهی نظار
بر صفت کرکس مردارخوار.
نظامی.
، حرام خور. که پروای حلال و حرام ندارد:
همین دو خصلت ملعون کفایت است ترا
غریب دشمن و مردارخوارمی بینم.
سعدی
لغت نامه دهخدا